به گزارش نسیم صبا:تازه به یک محله جدید اسبابکشی کرده بودیم و وضع مالیمون هم خوب بود کار می کردیم درآمد خوبی داشتیم ذخیره و پسانداز بانکی خوبی هم داشتیم و وضع خورد و خوراکمون هم خوب بود کم کم حسادت های همسایه ها شروع شد بعضی همسایه ها خیلی ضعیف تر از ما بودند و به آنها هم کمکی میکردیم برخی همسایه ها هم خیلی وضعشون خوب بود و پولدار پولدار بودن دو سه تا از این همسایه ها علاوه بر پولداری قلچماق هم بودند و زورگویی هم میکردن و همینطور از بقیه همسایه ها پول زور هم می گرفتند
می گفتند ما کدخدای محل هستیم و شما باید به ما باج بدهید بعضی همسایه های ترسو میترسیدند و پول رو از ذخایر بانکی خودشون به این قلچماق های محل میدادند و همین باعث شده بود کدخداها پررو شوند و تند تند زورگویی کنند و ثروت همسایهها را بالا بکشند خوب ما هم تازه آمده بودیم و چون دیدند ما هم وضع خوبی داریم شروع به تهدید و باج خواهی از ما کردند ولی غافل بودند که ما یک خانواده مذهبی ، اسلامی و به خصوص شیعه هستیم و بر مصادیق دینی و ارزشهای اسلامی
به کسی باج نمیدهیم ما با همه دوست هستیم ولی اگر کسی بخواهد باجخواهی کند ما زیر بار زور نمی رویم تا فهمیدن ما قصد باج دادن نداریم اول با دسیسه و فریب و تدلیس کمی پول قرض می گرفتند کسی را میفرستادند نان و پیاز و غیره می گرفتند به خیال اینکه ما را فقیر کنندچون چیزی که قرض هم میگرفتن پس نمیدادند
مقاومت ما را که دیدند گفتند به قصاب محل به بقال و به نجار و غیره دستور میدهیم بهتون جنس ندهند تا مجبور باشین باج مارو بدهید یا از گرسنگی تحت فشار قرار بگیرید و مجبور به همکاری با ما باشید اما روحیه انقلابی ما و خانواده استوار و دینی ما که پدر خانواده فهیم ، دانشمند و فرزانه بود به ما یاد داده بود که زیر بار ظلم نریم پدر دلسوز خانواده ما به ما یاد داده بود که اگر همه چیزمان را به این زورگوها بدهیم فردا دیگر توان مقابله با آنها را نداریم و هر کاری خواستند می توانند حتی با اعضای خانواده هم بکنند یعنی پای ناموس که وسط آمد همه گوش به فرمان پدر خانواده یکپارچه شدیم و در مقابل زورگویان و همسایگان قلدر بیمنطق ایستادیم یک مدت کوتاهی چندتایی از اعضای خانواده ما دچار ترس و دلهره شدند و گفتند چه اشکالی داره بریم با قلدرهای محله و با آنها خوب باشیم و صحبت کنیم شاید وضع ما بهتر شد
پنهانی و به دور از اندیشه پدر عزیز خانواده رفتند و چندتایی مذاکره هم کردند ولی وقتی برگشتند دیدند تمام مفاد مذاکره به ضرر خانواده هست با دستور صریح پدر خانواده ، پسرهای شجاع خانواده لباس سبز بر تن کرده و با گمنامی همراه شدند و شروع به ساخت وسایل دفاعی کردند
چاقو ساختیم، تبر ، نیزه های پرتابی که تا چندین متر پرتاب می شدند یعنی تا خانه همسایه های زورگو
ماشین های محکم خریدیم و…
خلاصه سرتون رو درد نیارم هزینههای خورد و خوراک و رفاهیات خانواده ما بیشترش خرج وسایل دفاعی شد چون همسایه های قلدر زورگو تهدید کرده بودند اگر باج ندهید حمله می کنیم و خانه هایتان را میگیریم و از این محل باید بیرون بروید و یا خانه تان را تخلیه کنید اتاق اتاق تحویل افراد متفاوت می دهیم
خوب خداییش زور میگفتند ما هم شیعه دوازده امامی و راهمان راه امام حسین علیه السلام و مکتب مان شهادت و همچون سلیمان مقاوم و عاشق مقاومت خلاصه الان کدخدا و همسایه های زورگو فهمیدند که ما تو دعوا می تونیم بزنیم و لهشون کنیم و شکستشان بدیم هوای کار اومده دستشون و کم کم دارند عقبنشینی میکنند و ذهنشان آرامتر شده درسته مدت کوتاهی یه خورده فشار اقتصادی بر همه اعضای خانواده امد و شاید کمتر خوردیم و کمتر پوشیدیم ولی هیچ کسی از گرسنگی نمرده و ما هم نمیمیریم و باکمی صبر این مشکلات حل میشه و ما وقتی نشون بدیم پولمون رو خرج خرید و ساخت و تولید وسایل دفاعی کردیم و آنها هم بفهمند که ما قوی شدیم
و این رو هم فهمیدن
دیگر جرأت تهدید ما را ندارند و مجبور میشوند هما رو هم تو دنیای همسایگی و تو دنیای محله یک همسایه قوی بشناسند و اگر کمی هوش داشته باشند و فکر کنم الان دیگر دارند باید با ما مثل یک همسایه بسیار بسیار قوی برخورد کنند و بدانند که دیگر نمیتوانند و نخواهند توانست از ما باج بگیرند بلکه باید تو بقیه کار هایشان هم از ما کمک بگیرند و مشورت بخواهند
آره ما الان یک خانواده قوی قوی هستیم و دوران کمی سختی گذشته و اون مقدار خیلی کمترش هم میگذره ما پیرو حضرت عشق تشنه شهادت و ملت امام حسینیم ما پدری فرزانه و دانشمند داریم که سکاندار خانواده هست
عزیزان داستانی که براتون تعریف کردم آشناست ؟ حقیقتی از خانواده بزرگ ایران است هوشیار باشید صبور باشید و دلیل کمی سختی هارو هم انشاالله متوجه شده اید ما به زودی ابرقدرت دنیا خواهیم شد این وعده رهبر عزیز خانواده بزرگ ایران است .
نویسنده ؛ حسین برشان